كاش مي شد ...
كاش ميشد ساده تر ميبودم حتي ساده تر از ايني که اکنون هستم زندگيم به سادگيه زيستن يک پرنده و منطق بودنم به سادگيه بودن يک قاصدک مسافر پرده ي پنجره را کنار نمي زنم که مبادا تابش داغ خورشيد بالهاي تنهايي مرا بسوزاند وديگر نتوانم بپرم گوشه ي پايين پيراهن تنهاييم از خون سرخ است آري يک زخم کوچک دارد در دل تنهاييهاي من که مرحمش سکوت است سکوت را لاي يک پارچه ي سپيد با کمي برگ درخت صبر ضميمه ميکنم و روي زخم دلش مي گذارم شايد اندکي التيام يابد عشق به تنهاييهايم يعني
رد شدن
چطور شروع کنم چه سخت است شروع بحثی که پایان یافته
داستانی دارم
مثل همیشه یکی بود و دیگری نبود
از قضا قاصدکی هم صحبت افتابگردانی شد
بحثشان شیرین بود لحظات زیبا بود خاطرات ماندنی
تا سرو کله وابستگی ها پیدا شد
قاصدک میدانست که همه هستی گل عشق او خورشید است
و خوب میفهمید گر نباشد عاشق خورشید فردایش به غم خواهد نشست
پس چو این میدانست
بغض
دلتنگ که میشوی , دیگر انتظار معنا ندارد!
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه ی کمی دور از انتظار،
یک لحظه فاصله، میشکند بغضت را
دیر
و سکوت می کنی
برای اولین بار
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید !!
خدای من
نگاهــــــــــــــــم کن
چه معصومانه میگرید دلم در انتظارت
و چشمانم چه مغرورانه می پوید راهت
تو من را برده ای از یاد اما
دعای هر شب و روز من اینست:
خداوندا همیشه شاد دارش
ز درد و رنج و غم آزاد دارش
خداوندا تمام غصه هایش بهر من باد
دلش را لحظه ای غمگین مگردان
رویا ...
وقتي صداي بودنت
در كوچه هاي رويا نواخته ميشود
غرق در شادي ميشوم
و حضورم قطره قطره به درياي مهرباني مي پيوندد
و اين شور
و اين سرور
در من لحظه به لحظه
به تلخي مي گرايد
زيرا كه مي دانم
هيچ رويايي پايدار نيست
شعر
سال ها شعر سروده ام
برای شاعرانه ترین اعتراف زندگی ام،
که در مقابل چشم هایت
هیچ گاه...
هیچ حرفی...
برای گفتن نداشته ام!!!
گذشتن ...
تو می گذری...............من می گذرم
تو از من - من از دل
تو می خندی ............من می خندم
تو به من - من به روزگار
تو می گریزی ..............من می گریزم
تو از عشق - من از خاطره
تو می روی ..................من می روم
تو از اینجا - من ازاینجا
کاش می فهمیدی از اینجا ........تا....... اینجا
چقدر فاصله است !!!
گذشتم ...
تکیه بر عشق و استقرار در خانه دل، امید آرزویی ملکوتی بود؛
تدبیری عقلانی و زیرکانه که روح مضطرب و نا آرام مرا از تشویش نجات داد
و برای من امنیتی در بعد عشق و روح مستقل از جسد و مسکن به وجود آورد.
اما افسوس که خدای بزرگ به این امنیت و آرامش حتی در بعد عشق و روح هم رضایت نداد
گاهی ...
گاهی دلت بهانههایی میگیرد که خودت انگشت به دهان میمانی...
گاهی دلتنگیهایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت میکنی...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکردهات!
گاهی دلت نمیخواهد دیروز را به یاد بیاوری، انگیزهای برای فردا نداری؛
و حال هم که ....
دلم تنگ می شود
این روزها خیلی دلم تنگ می شود...
دلم برای گریه های بی دلیل تنگ می شود.
دلم برای خنده های از ته دل تنگ می شود.
دلم برای همه بچه های خوب دنیا تنگ می شود
دلم برای همه آدم های پاک و بی ریا تنگ می شود.
دلم برای همه لحظه های دلتنگی ام تنگ می شود.
خداونــــــــــــــــدا" !
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گم شده ام، هم خود و هم تو را آزار میدهم!
هرچه تلاش کردم، نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی!
"خدایا" دستم به آسمانت نمی رسد.
اما تو که دستت به زمین می رسد"بلندم کن"...
درد و دل با خدا
گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه . یه وقتایی دلم میخواد بهم وقت قبلی بده و تو یه جلسه خصوصی دو نفره درد دلامو بشنوه . اون منو از ملاقاتش به خاطر نگرفتن وقت قبلی محروم نمیکنه . هیچ وقت اسمم واسه صحبت با اون وارد یه لیست انتظار طویل نمیشه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه . محاله ، محاله ممکنه بهم بگه نمیپذیرمت .
خیلی بزرگواره ، با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه ، هیچ وقت منتظرم نمیذاره .
گاهی اوقات واسش نامه مینویسم و میدونم که نامههامو بیجواب نمیذاره ، وقتی توی دفتر خاطراتم نامههام رو مرور میکنم ، میبینم حتی یه دونش هم بیجواب نمونده .
چند سال از آغاز من می گذرد؟
در محاصره چهار دیواری ام!دلم برای کسی تنگ است!دلم هوای عطر جانبخش کسی را دارد که وجودش گرما بخش بودنم شده است.
وقتی به آنچه در آرزویش هستی دست می یابی.آنچه را که روزی در قله کوه می دیدی،اکنون ...!

گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 63
بازدید هفته : 283
بازدید ماه : 518
بازدید کل : 99848
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content