آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

آفتاب قهر می‌کند با پنجره

و دختری که هر روز

شمعدانی را آب می‌داد

 

دیگر پنجره را باز نمی‌کند



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، شمعدانی, | 9:26 | نويسنده : زهره |

 

این حرف ها را که نمی شود از بلندگو جار زد

برایمان نیمکتی بیاورید

همین دور و برها بگذارید

خودتان هم بروید آن دورها لطفا

 

می خواهیم ساعتی روی این نیمکت زمزمه کنیم.

 



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، زمزمه, | 9:9 | نويسنده : زهره |

 

منتظر من نمانید !

اینهمه عکس بی گوشه دارم

خاطراتی خط خورده

دفتری در باد

و حسرت سادگی هایی دلچسب

پس منتظرم نمانید... کنار چند دل جا مانده

دلواپسی های کشدار دیرسالی

باریکه راه و سایه ای خلوت از باد

امانت غصه های من همین جاست...

 

 

 



تاريخ : جمعه 7 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , منتظر من نمانید, | 9:0 | نويسنده : زهره |

می دانم که سرت شلوغ است

هر چقدر بخواهی منتظرت می مانم اینجا

روی همین پله ها!

اما زودتر بیا پایین خدا جان

 

این پایین همه با تو کار دارند!



تاريخ : چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، پله پله تا ملاقات خدا, | 10:17 | نويسنده : زهره |

روي بالشي كه از مرگ پرنده ها پر است

نمي توان خواب پرواز ديد. 



تاريخ : دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خواب پرواز, | 13:55 | نويسنده : زهره |

 

 بعضي از آدما " خوب نمي بينن "

اما بدتر از اون اينه كه:

" خوبي رو نمي بينن "



تاريخ : دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خوبی, | 13:50 | نويسنده : زهره |

 

 از تو ميگذرم بي آنكه ديگر تو را ببينم

از تو ميگذرم بي آنكه خاطره اي را از تو بر دوش بكشم

نميخواهم ديگر طعمي را از عشق بچشم

از تو ميگذرم

تويي كه گذشتي از همه چيز

اين را هم فراموش ميكنم

جاي من در اينجا نيست !!!



تاريخ : دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، از تو ميگذرم, | 13:44 | نويسنده : زهره |

  

آدمها فراموش نمي كنند...

فقط ... ديگر

ساكت مي شوند...

همين!



تاريخ : دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، فراموش, | 13:35 | نويسنده : زهره |

جدا كه شديم ، هر دو به يك احساس رسيديم

تو به فراغت

من به فراقت      

يك حرف تفاوت كه چيز زيادي نيست!!!

 



تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تفاوت, | 9:47 | نويسنده : زهره |

 

قرارمان يك مانور كوچك بود

قرار بود تيرهاي نگاهت مشقي باشد

اما ببين ...

يك جاي سالم بر قلبم نمانده است!!!

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تیر, | 9:34 | نويسنده : زهره |

 

عمري گذشت تا باورمان شد

آنچه را باد برد...

خودمان بوديم...



تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، باد, | 9:13 | نويسنده : زهره |

 

آفتابی در دلم  می درخشد و کهنه کتاب عشق را ورق می زنم

از آن سوی مرگ باز می گردم با سبدی از خواب های سیب آلود

آمده ام به کنار نهر لحظه های آبی رنگ

 

تا بشویم این سیب های خواب آلود



تاريخ : دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، سیب, | 12:29 | نويسنده : زهره |

حكايت ما آدم ها...

حكايت كفشايه كه اگه جفت نباشند

هر كدومشون هر چقدر شيك باشند هر چقدر هم نو باشند ؛

تا هميشه لنگه به لنگه اند...

كاش خدا وقتي آدم ها رو مي آفريد ...

جفت هر كس رو باهاش مي آفريد...

تا اين همه آدمهاي لنگه به لنگه زير اين سقف ها...

به اجبار ، خودشون رو جفت نشون نمي داند...           

 



تاريخ : دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، لنگه به لنگه, | 11:52 | نويسنده : زهره |

شمع بود، اما کوچک بود. نور هم داشت اما کم بود.
شمعی که کوچک بود و کم، برای سوختن پروانه بس بود.
مردم گفتند: شمع عشق است و پروانه عاشق.
و زمین پر از شمع و پروانه شد.
پروانه ها سوختند و شمع ها تمام شدند.
خدا گفت: شمعی باید دور، شمعی که نسوزد، شمعی که بماند.
پروانه ای که به شمع نزدیک می شود و می سوزد، عاشق نیست.
شب بود، خدا شمع روشن کرد.
شمع خدا ماه بود. شمع خدا دور بود.
شمع خدا پروانه می خواست. لیلی، پروانه اش شد.
بال پروانه های کوچک زود می سوزد، زیرا شمع ها، زیادی نزدیکند.
بال لیلی هرگز نمی سوزد. لیلی پروانه شمع خداست.
شمع خدا ماه است. ماه روشن است؛ اما نمی سوزد.
لیلی تا ابد زیر خنکای شمع خدا می رقصد.



تاريخ : دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، شمع, | 9:37 | نويسنده : زهره |

 

از آینه بپرس

نام نجات دهنده ات را

آیا زمین که زیر پای تو می لرزد

تنهاتر از تو نیست؟



تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , پنجات دهنده, | 9:9 | نويسنده : زهره |

 

 

دختری دلش شکست

رفت و هر چه پنجره

رو به نور بود

بست

لحظه ای گذشت

ناگهان جرقه ای

کور سویی از امید

 

در دلش شکفت

 



تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نور, | 8:48 | نويسنده : زهره |

 

 

براي دادن گل به ديگران

منتظر مراسم تدفين آنها نباشين

 

 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، منتظر, | 8:53 | نويسنده : زهره |

 

 

زندگي مثل يه جاده است

من و تو مسافراشيم

قدر لحظه ها رو بدونيم

ممكنه فردا نباشيم.

 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , من و تو, | 8:15 | نويسنده : زهره |

 

نيمكت با هم بودنمان تنهاست!

من دل نشستن ندارم

تو دليل نشستن باش 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نیمکت , | 8:12 | نويسنده : زهره |

 

 

چترم را؛ 
کنار ایستگاهی در مه، 
جا گذاشته ام
خیس و خسته آمده ام...
و حالا؛
شاعر که نه،
بارانم!‏



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، چتر, | 10:16 | نويسنده : زهره |

 

 

دلم که می‌گیرد، حجم دنیا کمتر و کمتر می‌شود؛

دلم که می‌گیرد، آفتاب مدام رو به زوال است؛

دلم که می‌گیرد، ابرها همه سیاه می‌شوند و بارانی؛

دلم که می‌گیرد، نسیم طوفانی می‌شود؛

 

اما همیشه دلم که می‌گیرد، خدا نزدیک‌ترین است.

 



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا نزدیک‌ترین است, | 9:22 | نويسنده : زهره |

زمانی شعر میگفتم برای غربت باران!

ولی حالا خودم تنها ترم از باران!                  



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، غربت باران, | 8:41 | نويسنده : زهره |

 

سرم را شايد بتوانند ديگران گرم كنند

اما وقتي تو نيستي

 

هيچكس نيست دلم را گرم كند !



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ،دلگرم, | 14:26 | نويسنده : زهره |

 

كاش دنيا يكبار هم كه شده بازيش را به ما ميباخت

 

مگر چه لذتي دارد اين بردهاي تكراري برايش !!!



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، برد, | 11:27 | نويسنده : زهره |

 

 

اين دنيا جاييست كه وقتي زانو هايت را از شدت تنهايي بغل گرفته اي

به جاي همدردي

برايت پول خرد مي اندازند!

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , تنهایی, | 9:25 | نويسنده : زهره |

 

اشتباهم اينجا بود ، هر جا رنجيدم لبخند زدم.

 

فكر كردند درد نداشت ، محكم تر زدند.



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، درد, | 9:4 | نويسنده : زهره |

 

 

زخم ها خوب مي شن !

 

اما خوب شدن با مثل اول شدن خيلي فرق داره ...



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، زخم, | 8:20 | نويسنده : زهره |

 

 

نفسي بده كه برايت نفس نفس بزنم

نفس به جز تو نخواهم براي كس بزنم

مرا اسير خود كردي دعايم كن

كه آخرين نفس را در اين قفس بزنم

  

 



تاريخ : شنبه 17 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , نفس نفس, | 11:48 | نويسنده : زهره |

 

هر گاه دلت هوايم كرد ، به آسمان بنگر و ستارگان را ببين

همچون دل من ، در هوايت مي تپند. 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , آسمان, | 12:22 | نويسنده : زهره |

 

دل اگر بستي ، محكم نبند و مراقب باش گره كور نزني

او مي رود آن وقت تو مي ماني و يك گره كور

 

 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، گره کور, | 9:21 | نويسنده : زهره |

 

 

اگر به جاي هر دعايي كه كردم

يك قدم بر ميداشتم

 

الان در كنار خدا بودم ...



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، دعا, | 9:14 | نويسنده : زهره |

 

 

 

خدايا !

خورشيد را به من قرض ميدهي؟

از تو كه پنهان نيست

سرزمين خيالم سالهاست يخ بسته است...

 

 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , سرزمين خيال, | 9:4 | نويسنده : زهره |

 

ممكن است گاهي گريه كنم ، ولي هيچگاه در تنهايي گريه نمي كنم

خدا اينجاست

اشك هاي مرا پاك مي كند ،

چون ... قلب من خانه ي خداست

ممكن است گاهي بيفتم و بلغزم ، اما هرگز در سقوط تنها نمي مانم

 

خداوند هست و مرا بلند مي كند...




ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا در قلب من است, | 13:5 | نويسنده : زهره |

 

 

 

گنجشكي مي خنديد به اينكه چرا هر روز ، بي هيچ پولي برايش دانه مي پاشم ...

من مي گريستم به اينكه حتي او هم محبت مرا از سادگي ام مي پندارد ...



تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، محبت, | 12:7 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 

خيلي سخته كه بخواي با آب خوردن ، بغضت رو بفرستي پايين

 

اما يه دفعه اشك از چشمات جاري بشه ...

 

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، اشک, | 10:54 | نويسنده : زهره |

 

 

باران می بارد چشم هایم را می بندم و سعی می کنم لبخند خدا را مجسم کنم
شاید لبخند کویر وقتی تشنه می شوند یا لبخند گل ها وقتی سیراب می شوند 

ترنمی از لبخند خدا باشد

خدایا از لبخند کویر و گلها چیزی هم نصیب دل شکسته ی من کن! 



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، سیراب, | 14:16 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

گفتـــــه بـــــودم:

 

بــی "تــو" سخت میـگـذرد!

 

حـرفـــم را پــس مـی گیـــرم.

 

بــی "تــو" انگــــار اصـلا نمـی گـــذرد! 

 



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , پاییز سال بعد, | 13:27 | نويسنده : زهره |

 

خدا همون حس قشنگيه كه موقع شادي داريم ...

خدا همون حس شرمندگي اي هست كه موقع گناه داريم ...

خدا همون قدرتيه كه يك مادر واسه مراقبت از بچه هاش داره ...

و خدا همون باوريه كه به قدرت يك پدر ميشه داشت ...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا خود خود عشقه, | 11:56 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 

روزاي باروني قطره هاي بارون رو بشمار

اگه بند اومد روي رفاقت من حساب كن

نه كم مياد و نه بند مياد.



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , قطره هاي بارون, | 11:37 | نويسنده : زهره |

 

 يك اسم در ذهنم حك شده

يك عكس در چشمانم قاب گرفته شده

و هزاران خاطره در قلبم خاك ميخورند

من هنوز پرم از نقش تو.



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نقش تو, | 11:6 | نويسنده : زهره |