آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

دست بر دلم مگذار

ميسوزي...

داغ خيلي چيزها بر دلم مانده !!!



تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، داغ, | 9:54 | نويسنده : زهره |

 

 

حَراج كرده ام ؛

تنهائيم نصف قيمت...

 

سوگِ خاطره ها خَرج ميخواهد ديگر...



تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، سوگ خاطره, | 9:49 | نويسنده : زهره |

 

آيينه مي گويد:

پير شدي...

موهاي مشكي ات سپيد شد

عيبي ندارد آيينه

موهايم را رنگ ميكنم

دوباره جوان مي شوم

دلم با بغض ميگويد:

ميشود مرا هم رنگ كني؟

زير لب ميگويم

دلكم كدام تكه ات را رنگ كنم؟؟؟

 

 



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، دل , | 9:2 | نويسنده : زهره |

 

 

هميشه يه فرصتي براي شروع كردن ميتوان يافت ...

در حالي كه ما اكثر اوقات به تمام كردن فكر ميكنيم.

 

 



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، فرصت, | 8:55 | نويسنده : زهره |

 

 

قول بده كه خواهي آمد ، اما هرگز نيا !

اگر بيايي همه چيز خراب ميشود !

ديگر نمي توانم اينگونه با اشتياق به دريا و جاده خيره شوم !

من خو كرده ام به اين انتظار

به اين انتظار

به اين پرسه زدن های در اسكله و ايستگاه !

 

اگر بيايي من چشم به راه چه كسي بمانم؟

 



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، چشم به راه, | 8:18 | نويسنده : زهره |

 

از كسي كه دلش گرفته...

نپرسيد چرا؟

آدمها وقتي نمي توانند دليل ناراحتيشان را بيان كنند...

 

دلشان ميگيرد ...



تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، نپرسید چرا, | 9:33 | نويسنده : زهره |

 

خدايا...

ميدانم اين روزها از دستم خسته اي

كمي صبر كُن ، خوب ميشوم ...

بگذار باران بزَند ...

دلم بگيرد ...

ميروم زير آسمانت ...

دستهايم را مي سپارم به دستت ...

سرم را ميگيرم به سمتَت

قلبم مال تو ، اشكهايم كه جاري شود ، ميشوم هماني كه دوست داري ...

پاك ، استوار ، اميدوار ...

 

بگذار باران بزند ...



تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، زیر آسمانت, | 9:14 | نويسنده : زهره |

 

ريسمان پاره را ميتوان دوباره گره زد

دوباره دوام مي آورد ، اما هر چه باشد ريسمان پاره اي است

شايد ما دوباره همديگر را پيدا كنيم

اما در آنجا كه تركم كردي

 

هرگز دوباره مرا نخواهي يافت !!!



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، هرگز, | 12:13 | نويسنده : زهره |

 

 

غم بي تو ماندن آنچنان سنگين است

 

كه به هر آيينه مينگرم ميشكند.



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، غم بي تو, | 8:30 | نويسنده : زهره |

 

مرا كه مي شناسي؟!

خودمم...

كسي شبيه هيچكس ...

كمي كه لابه لاي نوشته هايم بگردي ، پيدايم ميكني ...

شبيه پست هايم هستم ...

" غمگين... مهربان ... صبور... كمي هم بهانه گير"

اگر نوشته هايم را بيابي ...

منم همان حوالي ام...

شبيه باران پاييزي ...

از شلوغي ها به دور ...

 

و به تنهايي نزديك ...

 



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، شبيه هيچكس, | 8:13 | نويسنده : زهره |

 

میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه

وقتی یه سنگو تو دریا میندازی

فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه

وبرای همیشه محو میشه

ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره

وسعی می کنم مثل دریا باشم

فراموش کنم سنگ… که به دلم زدن

با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.

 

 



تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، سنگ, | 12:14 | نويسنده : زهره |

 

جایی به اسم تو

آدم هایی به اسم من

و این ضمیر آخر شخص که اینجا انتظار می کشد

بدون هیچ فعلی ، بدون هیچ حرفی

جایی به اسم تو

خیابانهایی که به اسم تو نام می گیرند

و ایستگاه های خسته این خیابان

که همه ی آدمها را دور خودشان می چرخاند

آقا ، من ایستگاه آخر پیاده میشوم

چشمهایم را ایستگاه قبل جا گذاشته ام

اینجا

ایستگاه آخر

جایی به اسم تو

دستهای تو

دستهایی که خیابان را بغل کرده

 

و چشمهای بسته ی من



تاريخ : دو شنبه 24 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، ایستگاه آخر, | 9:41 | نويسنده : زهره |

 

در عجبم

از سیب خوردنمان

که

از آن فقط "چوبش" باقی می ماند...

مگـــــــــر این همه چوب که خوردیم

 

از یک سیــــــــب ... شروع نشد؟!

 



تاريخ : دو شنبه 24 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، سیب سرخ حوا, | 9:25 | نويسنده : زهره |

 


ســــه حرف دارد

اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “



تاريخ : جمعه 21 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تنهایی من, | 9:26 | نويسنده : زهره |

همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اینقدر احساس تنهایی میکنی

بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط

خداوند با توست . . .


 



تاريخ : جمعه 21 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا, | 8:45 | نويسنده : زهره |

 

يك روز من سكوت خواهم كرد !

و تو آن روز

براي اولين بار

 

مفهوم " دير شدن " را خواهي فهميد ...



تاريخ : چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دیر شدن, | 10:8 | نويسنده : زهره |

 

گاهي يه جور ميشكننت كه

 

وقتي تيكه هاتو بهم ميچسبوني يه آدم ديگه ميشي



تاريخ : چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، شکسته, | 8:59 | نويسنده : زهره |

 

هنوز مرا ميبيني؟

مگر ستاره ام نبودي ؟

مگر با يك چشمك عاشقم نكردي؟

 

هوا ابريست ، يا تو خود را براي نديدنم پشت ابر قايم كردي؟



تاريخ : چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، پشت ابر, | 8:56 | نويسنده : زهره |

 

 

آرامشم در اين روزها  مديون همان انتظاريست

 

كه ديگر از هيچكس ندارم...



تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، انتظار, | 12:6 | نويسنده : زهره |

 

كمي عوض شدم...

ديريست از خداحافظي ها غنگين نميشوم...

به كسي تكيه نميكنم ...

از كسي انتظار محبت ندارم ...

خودم بوسه ميزنم بر دستانم ...

سر به زانوهايم ميگذارم ...

سنگ صبور خودم ميشوم ...

 

چقدر بزرگ شدم يك شبه ...

 



تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، یک شبه, | 11:57 | نويسنده : زهره |

 

تمام دردهايم را در يك جمله تحمل ميكنم ...

خدايا !

 

ميدانم كه ميبيني ...



تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تحمل, | 8:58 | نويسنده : زهره |

 

 

خدايا ديدي ...؟

كلي باران فرستادي ، تا اين لكه ها را از دلم بشويي ...!

من كه گفته بودم لكه نيست ...!

 

زخم است ... زخم دل ...

 

 



تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، زخم دل, | 8:10 | نويسنده : زهره |

 

درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه؟ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم..!!!!

 

 



تاريخ : دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خط, | 14:9 | نويسنده : زهره |

 

 

کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می رنجانیم ؛

مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند

و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ،

بعد می فهمیم که خیلی دیر شده



تاريخ : دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خواب و بیداری, | 13:56 | نويسنده : زهره |

 

چقدر خوب گفتي شهريار:

دگر درمان دردش دير شد دل                    چه زود از سير عالم سير شد دل

 

 



تاريخ : دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، سیر عالم, | 8:27 | نويسنده : زهره |

 

 

دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست

 

من به تو جـان می سپارم ... دل که قابل دار نیست



تاريخ : شنبه 15 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دلدار, | 13:53 | نويسنده : زهره |

 

نترس

اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمی شوم

گفته بودم بی تو سخت می گذرد بی انصاف

حرفم را پس میگیرم

 

بی تو انگار اصلاً نمی گذرد

 



تاريخ : جمعه 14 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دیوانه تر, | 11:16 | نويسنده : زهره |

 

بي تو ...

پاييز ...

 

 آنقدر زود گذشت كه برگ ها روي درخت يخ زدند ولي نريختند ...



تاريخ : جمعه 14 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، یخ, | 10:59 | نويسنده : زهره |

 

د‌‌ِل سبزم را گره زد و رفت تا به آرزوهايش برسد ...

 

من فقط يك واسطه بودم !!!



تاريخ : پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دل, | 9:54 | نويسنده : زهره |

 

لطفا برای این دوست داشتنت ...

فکری بکن ،

جا نمی شود در من...



تاريخ : پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دوست داشتنت, | 8:44 | نويسنده : زهره |

 

من هنوز غرق گذشته اي هستم كه

 

نميگذرد ...



تاريخ : چهار شنبه 12 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، گذشته, | 9:11 | نويسنده : زهره |

 

چرا نميرسم من؟

 

مگر آخر جاده دلتنگي كجاست؟!



تاريخ : چهار شنبه 12 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، جاده دلتنگی, | 8:58 | نويسنده : زهره |

 

زيباترين ستايشها ، نثار آنكه

 

كاستي هايم را مي بيند و باز هم دوستي را بجا مي آورد.



تاريخ : چهار شنبه 12 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، دوستی, | 8:44 | نويسنده : زهره |

 

 

 سرخي چشم كبوتر هيچ ميداني ز چيست؟

نامه ام ميبرد و بر درد دلم خون ميگريست...



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , سرخی چشم, | 11:34 | نويسنده : زهره |

تازگي ها از خواب كه بيدار ميشوم

 

تازه كابوس هايم آغاز ميشود ...



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , کابوس, | 11:17 | نويسنده : زهره |

 در كودكي

 

پاكن هايي ز پاكي داشتيم

يك تراش سرخ لاكي داشتيم

كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هايش درد داشت

گرمي دستانمان از آه بود

برگ دفترهايمان از كاه بود

تا درون نيمكت جا ميشديم

ما پر از تصميم كبري ميشديم

با وجود سوز و سرماي شديد

ريزعلي پيراهنش را ميدريد

كاش ميشد باز كوچك ميشديم!!!

 



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، كاش ميشد باز كوچك ميشديم, | 11:1 | نويسنده : زهره |

 

 چشم هايم را ميبندم

كور بودن را به ديدن جاي خاليت ترجيح ميدهم 



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، جای خالیت, | 10:4 | نويسنده : زهره |

 

دگر از قافيه افتاد غزل هاي دلم

و شكست از غم غربت قد و بالاي دلم

گوشه نشين گذر چشم تو بود

گذر از كوچه ي ديگر نكند پاي دلم



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، غزل های دلم, | 9:57 | نويسنده : زهره |

 

 

وقتي خداحافظي ميكنيم

چه انرژي عظيمي مي خواهد كنترل  

اولين قطره اشك براي نچكيدن



تاريخ : دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان , اولين قطره, | 12:0 | نويسنده : زهره |

 

وقتی یه آدم میــــــــگه

هیچ کس منو دوســــــــت نداره

منظورش از هیچ کــــس

یک نفــــــــر بیشتر نیست

همون یه نفری که برای اون همه کســــــــه

 



تاريخ : دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:عشق و عرفان ، يك نفر, | 11:53 | نويسنده : زهره |